http://sibesalamat.ParsiBlog.com | ||
روزه داران در طول ماه رمضان اگر رژیم غذایی صحیحی را رعایت کرده باشند کاهش وزن چند کیلویی را تجربه کردهاند. حتی از دست دادن میزان کمی از وزن بدن باعث میشود چربیهای خون کاهش یافته و به کنترل قند خون کمک کند. اما چه کنیم که پس از ماه رمضان هم بتوانیم وزن خود را کاهش داده و یا ثابت نگه داریم؟ برخی با توجه به نخوردن و نیاشامیدن طولانی مدت (حدود 16 ساعت ) در طول روز اقدام به حذف یک وعده غذایی مانند حذف صبحانه می کنند . باید توجه داشت که حذف وعده غذایی تصور غلطی است و به کاهش وزن کمکی نمیکند. بعد از ماه رمضان افراد باید سه وعده کامل غذایی را داشته باشند اما میزان آن باید کنترل شده باشد. وعده صبحانه یک وعده بسیار مهم است . صبحانه کامل شامل گروههای پروتئینی و کربوهیدرات و میوههای فصل و گردو است و به افزایش سطح متابولیسم پایه در افراد کمک میکند. استفاده از سبزیجات برای کنترل وزن بسیارموثر است . حتما سبزیجات را در کنار وعده ناهار میل کرده و بین وعده ناهار تا شام از میان وعده هایی مثل آجیل و خشکبار و میوه و سبزی استفاده شود. وعده شام معمولا باید سبک مصرف شده و از انواع سالاد و خوراک حبوبات و آش استفاده شود و همچنین قبل از غذا سالاد و نوشیدن آب در لاغری موثر است. فعالیتهای بدنی و ورزش و پیاده روی را برای جلوگیری از چاقی بسیار موثر است وعلاوه بر ورزش باید عادات غذایی خود را کنترل کرده و برای کاهش وزن از تمام گروههای غذایی با توجه میزان کالری مورد نیاز بدن استفاده کرد. بنا بر این می توان گفت داشتن ورزش و تحرک، عدم حذف وعده صبحانه و مصرف سبزیجات بیشتر برای ثابت ماندن کاهش وزن ناشی از روزهداری موثر است. منبع : خبرگزاری فارس – مصاحبه خانم دکتر آزادبخت [ یکشنبه 95/4/13 ] [ 8:0 صبح ] [ محمد اعظمی ]
[ نظرات () ]
دوازدهم تیرماه 1367 شمسی برابر با سوم ژوئیه 1988 میلادی زمانی که ایران در نبرد با متجاوزین بعثی عراق بود،هواپیمای مسافری ایرباس ایران که از بندرعباس عازم دُبی بود، بر فراز آب های خلیج فارس و در نزدیکی جزیره "هنگام" مورد هجوم موشک ناو جنگی وینسس آمریکا قرار گرفت و سقوط کرد. این هواپیما حامل 298 مسافر و خدمه بود که تمامی آنها اعم از مرد و زن و کودک و نوجوان و کهنسال با وقوع این جنایت فجیع به شهادت رسیدند.در میان سرنشینان هواپیما، 66 کودک زیر 13 سال، 53 زن و 46 تن تبعه کشورهای خارجی نیز بودند که همگی کشته شدند. ساقط کردن هواپیمای مسافربری جمهوری اسلامی ایران از سوی جنایتکاران آمریکایی، در حقیقت یکی دیگر از مراحل رویارویی استکبار جهانی با ملت بزرگ ایران برای تقویت متجاوزان عراقی در جبهه های جنگ بود. پس از سقوط این هواپیما، مقامات آمریکایی برای توجیه این جنایت خود، دلایل ضد و نقیضی راعنوان کردند و تلاش کردند این اقدام خصمانه خود را یک اشتباه قلمداد کنند. مقامات آمریکایی بلافاصله پس از وقوع فاجعه سقوط ایرباس ایران، اعلام کردند که یک فروند هواپیمای نظامی اف ـ 14 ایران را مورد هدف قرار داده اند. آن ها پس از روشن شدن هویت هواپیما، آن را یک اشتباه خواندند و اعلام کردند که این یک اشتباه بود؛چون پروازشماره 655 ایران، بیرون از راه های هواپیماهای غیرنظامی حرکت می کرد و هواپیما با حالت خصمانه مستقیم به سمت ناو می آمده و علایم الکترونیک هم وجود یک فروند شکاری اف ـ 14 را نشان می داده و این کار ما، یک دفاع بوده است. اما با توجه به مجهز بودن کشتی جنگی وینسنس به پیشرفته ترین سیستم های راداری و رایانه ای و همچنین مشخص بودن نوع هواپیمای در حال پرواز، معلوم شد که احتمال اشتباه وجود نداشته و این اقدام، کاملاً خصمانه بوده است.درواقع قطعات متلاشی شده هواپیما و اجساد پاک مسافران، نشان داد که هواپیما در مسیر هوایی خویش و در آسمان سرزمین خویش حرکت می کرد، دوم آن که هواپیما در حال اوج گیری بود، نه حرکت مستقیم به سمت رزم ناو، آخر این که این رزم ناو با سیستم های پیشرفته الکترونیک، تمام مکالمات خلبان با برج مراقبت را در اختیار داشته و از غیرنظامی بودن آن کاملاً مطلع بوده است؛ حتی اگر این سیستم های پیشرفته نمی بود، تشخیص هواپیمای نظامی از غیرنظامی، با توجه به شکل و سرعت حرکت وسطح و جهت پرواز، کاملاً امکان پذیر است. جهان هیچ گاه جنایت بانیان این خاطره تلخ را از یاد نخواهد برد، جنایت مدعیان حقوق بشر که تمامی حق 290مسافر این پرواز را نادیده گرفتند و پروازی بی بازگشت را برای آنان رقم زدند. آمریکا نه تنها مسوولیت این اقدام را هیچ گاه بر عهده نگرفت بلکه به فرمانده این ناو نشان لیاقت اهدا کرد. منبع : جام جم آنلاین [ شنبه 95/4/12 ] [ 12:0 عصر ] [ محمد اعظمی ]
[ نظرات () ]
«خطبه بی نقطه» حضرت امیرالمؤمنین علیّ ابن ابیطالب(علیه السّلام) : *تذکّر: نقطه هایى که روى “هاء” گِرد (ة) میآید، چون در حال “وقف” خوانده نمیشود، لذا حرف نقطه دار محسوب نمیگردد. این خطبه (که مانند خطبه بدون الف، معجزه ادبی آن حضرت است) از مراتب علمى و فکرى مولاى متقیان حکایت دارد، که بدون درنگ و تأمّل، پس از صحبت اصحاب به ایراد آن پرداخته، و در مورد توحید و نُبُوّت و صفات الهى، و سنت و سیره رسول خدا (صلَّى الله علیه وآله) میباشد، و مردم را به تبعیّت از آنحضرت، و خوداندیشی و خودسازى دعوت میفرماید: «الْحَمْدُ للَّهِ أَهْلِ الْحَمْدِ وَ مَأْوَاهُ، وَ لَهُ أَوْکَدُ الْحَمْدِ وَ أَحْلَاهُ، وَ أسعَدُ الْحَمْدِ وَ أَسْرَاهُ، وَ أَطْهَرُ الْحَمْدِ وَ أَسْمَاهُ، وَ أَکْرَمُ الْحَمْدِ وَ أَوْلَاهُ. الْوَاحِدِ الأَحَدِ الصَّمَدِ، لَا وَالِدَ لَهُ وَ لَا وَلَدَ. سَلَّطَ الْمُلُوکَ وَ أَعْدَاهَا، وَ أَهْلَکَ الْعُدَاةَ وَ أَدْحَاهَا. وَ أَوْصَلَ الْمَکَارِمَ وَ أَسْرَاهَا. وَ سَمَکَ السَّمَاءَ وَ عَلَّاهَا، وَ سَطَحَ الْمِهَادَ وَ طَحَاهَا، وَ وَطَّدَهَا وَ دَحَاهَا، وَ مَدَّهَا وَ سَوَّاهَا، وَ مَهَّدَهَا وَ وَطَّاهَا، وَ أَعْطَاکُمْ مَاءَهَا وَ مَرْعَاهَا، وَ أَحْکَمَ عَدَّ الأُمَمِ وَ أَحْصَاهَا، وَ عَدَّلَ الأَعْلَامَ وَ أَرْسَاهَا. الإلَهُ الأَوَّلُ لَا مُعَادِلَ لَهُ، وَ لَا رَادَّ لِحُکْمِهِ. لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ الْمَلِکُ السَّلامُ، الْمُصَوِّرُ الْعَلّامُ، الْحَاکِمُ الْوَدُودُ، الْمُطَهِّرُ الطَّاهِرُ، الْمَحْمُودُ أَمْرُهُ، الْمَعْمُورُ حَرَمُهُ، الْمَأْمُولُ کَرَمُهُ. عَلَّمَکُمْ کَلَامَهُ، وَ أَرَاکُمْ أَعْلَامَهُ، وَ حَصَّلَ لَکُمْ أَحْکَامَهُ، وَ حَلَّلَ حَلَالَهُ، وَ حَرَّمَ حَرَامَهُ. وَ حَمَّلَ مُحَمَّداً الرِّسَالَة َ، رَسُولَهُ الْمُکَرَّمَ، الْمُسَوَّدَ الْمُسَدَّدَ، الطّـُهْرَ الْمُطَهَّرَ. أَسْعَدَ اللَّهُ الأُمَّةَ لِعُلُوِّ مَحَلِّهِ، وَ سُمُوِّ سُؤْدَدِهِ، وَ سَدَادِ أَمْرِهِ، وَ کَمَالِ مُرَادِهِ. أَطْهَرُ وُلْدِ آدَمَ مَوْلُوداً، وَ أَسْطَعُهُمْ سُعُوداً، وَ أَطْوَلُهُمْ عَمُوداً، وَ أَرْوَاهُمْ عُوداً، وَ أَصَحُّهُمْ عُهُوداً، وَ أَکْرَمُهُمْ مُرْداً وَ کُهُولاً. صَلاةُ اللَّهِ لَهُ وَ لِآلِهِ الأَطْهَارِ، مُسَلَّمَةً وَ مُکَرَّرَةً مَعْدُودَةً، وَ لِآلِ وُدِّهِمُ الْکِرَامِ مُحَصَّلَةً مْرَدَّدَةً، مَا دَامَ لِلسَّمَاءِ أَمْرٌ مَرْسُومٌ، وَ حَدُّ مَعْلُومٌ. أَرْسَلَهُ رَحْمَةً لَکُمْ، وَ طَهَارَةً لأَعْمَالِکُمْ، وَ هُدُوءَ دَارِکُمْ، وَ دُحُورَ عَارِکُمْ، وَ صَلَاحَ أَحْوَالِکُمْ، وَ طَاعَةً للَّهِ وَ رُسُلِهِ، وَ عِصْمَةً لَکُمْ وَ رَحْمَةً. إِسْمَعُوا لَهُ، وَ رَاعُوا أَمْرَهُ، وَ حَلِّلُوا مَا حَلَّلَ، وَ حَرِّمُوا مَا حَرَّمَ. وَ اعْمَدُوا - رَحِمَکُمُ اللَّهُ - لِدَوَامِ الْعَمَلِ، وَ ادْحَرُوا الْحِرْصَ وَ اعْدِمُوا الْکَسَلَ. وَ ادْرُوا السَّلَامَةَ، وَ حِرَاسَةَ الْمُلْکِ وَ رَوْعَهَا، وَ هَلَعَ الصّدُورِ وَ حُلُولَ کَلِّهَا وَ هَمِّهَا. هَلَکَ - وَ اللَّهِ - أَهْلُ الإِصْرَارِ، وَ مَا وَلَدَ وَالِدٌ لِلإِسْرَارِ. کَمْ مُؤَمِّلٍ أَمَّلَ مَا أَهْلَکَهُ! وَ کَمْ مَالٍ وَ سِلَاحٍ أُعِدَّ صَارَ لِلأَعْدَاءِ عَدّ ُهُ وَ عَمَدُهُ! اللَّهُمَّ لَکَ الْحَمْدُ وَ دَوَامُهُ، وَ الْمُلْکُ وَ کَمَالُهُ. لَا إِلهَ إِلَّا هُوَ، وَسِعَ کُلَّ حِلْمٍ حِلْمُهُ، وَ سَدَّدَ کُلَّ حُکْمٍ حُکْمُهُ، وَ حَدَرَ کُلَّ عِلْمٍ عِلْمُهُ. عَصَمَکُمْ وَ لَوَّاکُمْ، وَ دَوَامَ السَّلَامَةِ أَوْلَاکُمْ، وَ لِلطَّاعَةِ سَدَّدَکُمْ، وَ لِلإِسْلَامِ هَدَاکُمْ، وَ رَحِمَکُمْ وَ سَمِعَ دُعَاءَکُمْ، وَ طَهَّرَ أَعْمَالَکُمْ، وَ أَصْلَحَ أَحْوَالَکُمْ. وَ أَسْأَلُهُ لَکُمْ دَوَامَ السَّلَامَةِ، وَ کَمَالَ السَّعَادَةِ، وَ الآلَاءَ الدَّارَّةِ، وَ الأَحْوَالَ السَّارَّةِ؛ وَ الْحَمْدُ للَّهِ وَحْدَهُ ». ترجمه خطبه بدون نقطه: «ستایش مخصوص خدایی است که سزاوار ستایش و جایگاه لایق آن است. از برای اوست رساترین ستایش و شیرین ترین آن، و سعادتمندانه ترین ستایش و سخاوت بارترین (و شریف ترین) آن، و پاک ترین ستایش و بلند ترین آن، و ممتازترین ستایش و سزاوارترین آن. یگانه و یکتای بی نیاز(ی که همه نیازمندان و گرفتاران آهنگ او نمایند). نه پدری دارد و نه فرزندی. شاهان را (به حکمت و آزمون خود، بر مردم) مسلّط ساخت وبه تاختن واداشت. و ستمکاران (و متجاوزان) را هلاکت نمود و کنارشان افکند. و سجایای بلند را (به خلایق) رسانید و شرافت بخشید. و آسمان را بالا برد و بلند گردانید، بستر زمین را گشود و گسترش داد، و محکم نمود و گسترده ساخت، و آن را امتداد داد و هموار کرد و(برای زندگی) آماده ومهیّا فرمود، و آب و مرتعش را به شما ارزانی داشت و تعداد اقوام را (برای زندگی در آن) به درستی (و حکمت) مقرّر فرمود و بر شمار (یکایک) آنان احاطه یافت، و نشانه های بلند (هدایت) مقرّر فرمود و آنها را بر افراشته و استوار ساخت. معبود نخستین که نه او را هم طرازی است و نه حکمش را مانعی. خدایی نیست جز او، که پادشاه است و سلام (مایه سلامت)، و صورتگر دانا، فرمانروای مهربان، و پاک و بی آلایش است. فرمانش ستوده است و حریمش آباد (به توجّه پرستندگان و نیازمندان) است و سخایش مورد امید. کلامش (قرآن) را به شما آموخت و نشانه هایش را به شما نمایاند. و احکامش را برایتان دست یافتنی نمود. آنچه روا بود، حلال کرد؛ و آنچه ناروا بود، حرام نمود. بار رسالت را بر دوش حضرت محمّد(صلّی الله علیه و آله) افکند، (همان) رسول گرامی که بدو سروری و درستی (در گفتار و کردار و رفتار) ارزانی شده، پاک و پیراسته است. خداوند این امّت را به خاطر برتریِ مقام و بلندیِ شرف و استواری دین او و کامل بودنِ آرمانش سعادت بخشید. او بی آلایش ترین فردِ از آدمیان درهنگامه ولادت، و فروزنده ترین ستاره خوشبختی و سعادت است. او بلند پایه ترین آنان (در نیاکان) است، و زیباترین آنها در (نسل و) شاخسار، و درست پیمان ترین، و کریم ترین آنان در نوجوانی و بزرگسالی است. درود خداوند ازآن او و خاندان پاکش باد، درودی خالص و پی درپی و مکرّر (برای خود آنان) و برای خاندان بزرگوار و دوست داشتنی آنان، درودی ماندگار و پیوسته (برای همیشه)، تا وقتی که برای آسمان حکمی مرقوم است و نقش و میزانی مقرّر. او را فرستاد تا برایتان رحمتی باشد و مایه پاکیزگی اعمالتان و آرامش سرای (زندگی) شما و برطرف شدن نقاط ننگ (وشرم آور کارها)تان، و تا مایه صلاح حالتان، و اطاعت شما از خدا و رسولانش، و موجب حفظ شما و رحمتی (بس بزرگ و فراگیر) باشد. از او فرمان برید؛ و بر دستورش مواظبت ورزید؛ آنچه را حلال دانست، حلال بدانید؛ و آنچه را حرام داشت حرام بشمارید. خدایتان رحمت کند! آهنگ کوششی پیوسته نمایید و آزمندی را از خود برانید و تنبلی را وا نهید. رسم سلامت و حفظ حاکمیّت و بالندگی آن را، و آنچه را که موجب دغدغه سینه ها (و تشویش دلها) و روی آوردن درماندگی و پریشانی به آنهاست، بشناسید. بخدا قسم، هلاک گشتند انسانهایی که اهل حرص و اصرار (بر خواسته های دنیوی و غریزی خود) هستند، و هیچ پدری فرزندی نیاورد که بتواند آنرا پنهان سازد (یعنی: همانگونه، هیچکس نمی تواند نتایج و عواقب کارهای خود را پنهان سازد). چه بسیار آرزومندی که در آرزوی چیزی بسر میبرد که مایه هلاک و نابودی اوست! و چه بسیار مال و سلاحی که (به خیال شخص، برای خودش) آماده گشته، ولی شمارش (آن مال موروثی) و نیروی (ضربت) عمودها(ی آن سلاح بازمانده) نصیب دشمن انسان (پس از مرگ او) میشود! بارخدایا، سپاس همیشگی ترا، و پادشاهی کامل ازآن تو. تو آن خدایی که بجز او خدایی نیست، بردباری او وسیع تر از هر بردباری دیگری است (و گویی همه را در بر گرفته)، وحکم وفرمان اوست که هر حکم وفرمان دیگر را استحکام و راستی بخشیده، و دانش اوست که هر دانش دیگر را پایین (و زیرمجموعه) خود قرار داده است. خدا شما را از خطاکاری حفظ کند و از گناهان روگردان سازد، و سلامتی همیشگی بشما ارزانی دارد، و شما را در راه طاعتش استوار و راستین گرداند، و بسوی اطاعت از دستورات اسلام هدایت فرماید، و مورد رحمت خویش قرار دهد، و دعایتان را بشنود (و اجابت فرماید)، و اعمالتان را پاکیزه سازد، و احوالتان را نیکو گرداند. و (باز) از او میخواهم که سلامتی (دین و دنیای) شما را جاوید بدارد، و سعادتمندی شما را به کمال برساند، و نعمتهای خویش را بر شما پی در پی نثار کند، و حالات شما را (در زندگانی) مایه شادمانی قرار دهد. و ستایش، تنها سزاوار خداوند است». * منابع تحقیق و تطبیق (خطبه بدون نقطه): نهج السّعادة (در تکمیل و استدراک نهج البلاغه)، محمد باقر محمودی، چاپ 1418ق: ج1/ص109-111، به نقل از کتاب “مجموعة ادبیّة”، محمد بن عبد القاهر بن المَوصِلیّ الشَّهرزُوری؛ نیز: کتاب “دو شاهکار علوی”، محمد احسانی فر لنگرودی؛ و کتاب “تمامُ نهجِ البلاغة”، سید صادق موسوی، چاپ 1418ق: ص335و336. تحقیق، تطبیق متن و تصحیح ترجمه، از سید احمد سجادی، 21 رمضان 1434ق/ مرداد1392. برگرفته از وبگاه فرهنگی-مذهبی ((شهاب هدایت)) اصفهان [ چهارشنبه 95/4/9 ] [ 9:0 صبح ] [ محمد اعظمی ]
[ نظرات () ]
«بسمِ اللهِ الرّحمنِ الرّحیمِ» «خطبه بی الف» حضرت امیرالمؤمنین علیّ ابن ابیطالب(علیه السّلام) : این خطب? شریفه، که از معجزات آن حضرت در فنّ بلاغت و فصاحت و ادب عربیّت است، و مشتمِل بر مبانی معنوی بس بلند و معانی دلنواز بس ارزشمند است، در برخی از کتب قدماء، از آنجمله در کتاب گرانسنگ “جُنَّةُ الأمانِ الواقِیَةُ وَ جَنَّةُ الإیمانِ الباقِیَةُ” (یعنی: سپر محافظ و امان، و بهشت جاودان ایمان) (صفحات 742- 744) روایت شده است. این کتاب، معروف به “مصباح کفعمی” و مؤلف آن: شیخ تقىّ الدین ابراهیم بن علىّ کَفعَمى (رِضوانُ اللهِ عَلَیه) است (840 - 905 هجرى قمری) و در باب ادعیه و زیارات میباشد. کفعمی کتاب مصباح را بعد از کتاب معروف دیگرش “البلد الأمین” نوشته و در حقیقت، مصباح، منتخب و خلاصه اى از بلدالامین است. علامه مجلسی (اَعلَی اللهُ مَقامَه) نیز در بِحارالانوار، این خطبه را روایت نموده؛ ولی اختلافاتی با آنچه کفعمی و دیگران روایت کرده اند، دارد؛ و حقیر (سید احمد سجادی) به ناچار، در مواضع اختلاف، آنچه را که با قواعد عربیّت و موازین فصاحت و بلاغت، سازگارتر بوده، ترجیح دادم، و اصل و مبنا را بر بحارالانوار علامه مجلسی(ره) نهادم، و مواضع ترجیح نقل کفعمی(ره) یا دیگران را در [قلاب] آوردم. پس مجلسی چنین گوید: وَ نُقِلَ أَنَّ جَمَاعَةً حَضَرُوا لَدَیْهِ وَ تَذَاکَرُوا فَضْلَ الْخَطِّ وَ مَا فِیهِ. فَقَالُوا: “لَیْسَ فِی الْکَلَامِ أَکْثَرُ مِنَ الْأَلِفِ وَ یَتَعَذَّرُ النُّطْقُ بِدُونِهَا!” فَقَالَ لَهُمْ فِی الْحَالِ هَذِهِ الْخُطْبَةَ مِنْ غَیْرِ سَابقِ فِکْرَةٍ وَ لَا تَقَدّمِ رَوِیَّةٍ وَ سَرَدَهَا وَ لَیْسَ فِیهَا أَلِفٌ: یعنی: نقل شده که گروهى در محضر امیرالمؤمنین(ع) حاضر شدند؛ سخن از برترى خط بمیان آمد و از آنچه که در خط است. پس گفتند: “در کلمات، حرفى از الف بیشتر نیست و بدون الف نمیشود سخن گفت!” سپس حضرت همان ساعت این خطبه (بدون الف) را بدون فکر و سابقه اى ایراد فرمود و در متن عربی این خطبه الف وجود ندارد: «حَمِدْتُ مَنْ عَظُمَتْ مِنَّتُهُ وَ سَبَغَتْ نِعْمَتُهُ وَ تَمَّتْ کَلِمَتُهُ وَ نـَفـَذ َتْ مَشِیَّتُهُ وَ بَلَغَتْ حُجَّتُهُ وَ عَدَلـَتْ قَضِیَّتُهُ وَ سَبَقَتْ غَضَبَهُ رَحْمَتُهُ. حَمِدْتُهُ حَمْدَ مُقِرٍّ بِرُبُوبِیَّتِهِ مُتَخَضِّعٍ لِعُبُودِیَّتِهِ مُتَنَصِّلٍ مِنْ خَطِیئَتِهِ مُعْتَرِفٍ بِتَوْحِیدِهِ مُسْتَعِیذٍ مِنْ وَعِیدِهِ مُؤَمِّلٍ مِنْ رَبِّهِ مَغْفِرَةً تُنْجِیهِ یَوْمَ یَشْغَلُ کُلّ ٌ عَنْ فَصِیلَتِهِ وَ بَنِیهِ. وَ نَسْتَعِینُهُ وَ نَسْتَرْشِدُهُ وَ نُؤْمِنُ بِهِ وَ نَتَوَکَّلُ عَلَیْهِ. وَ شَهـِدْتُ لَهُ شُهُودَ عَبْدٍ مُخْلِصٍ مُوقِنٍ وَ فَرَّدْتُهُ تَفْرِیدَ مُؤْمِنٍ مُتَیَقـِّنٍ وَ وَحَّدْتُهُ تَوْحِیدَ عَبْدٍ مُذعِنٍ. لَیْسَ لَهُ شَرِیکٌ فِی مُلْکِهِ وَ لَمْ یَکُنْ لَهُ وَلِیّ ٌ فِی صُنْعِهِ. جَلَّ عَنْ مُشِیرٍ وَ وَزِیرٍ [وَ تَنَزَّهَ عَن مِثل ٍ] وَ عَوْنٍ وَ مُعِینٍ وَ نَظِیرٍ. عَلِمَ فَسَتَرَ وَ بَطَنَ فَخَبَرَ وَ مَلَکَ فَقَهَرَ وَ عُصِیَ فَغَفَرَ وَ عُبِدَ فَشَکَرَ وَ حَکَمَ فَعَدَلَ وَ تَکَرَّمَ وَ تَفَضَّلَ لَنْ یَزُولَ وَ لَمْ یَزَلْ، لَیْسَ کَمِثْلِهِ شَیْءٌ وَ هُوَ قَبْلَ کُلِّ شَیْءٍ وَ بَعْدَ کُلِّ شَیْءٍ. رَبّ ٌ مُتَفَرِّدٌ بِعِزَّتِهِ مُتَمَکِّنٌ بقوَّتِهِ مُتَقَدِّسٌ بعُلُوِّهِ مُتَکَبِّرٌ بسُمُوِّهِ، لَیْسَ یُدْرِکُهُ بَصَرٌ وَ لَمْ یُحِطْ بِهِ نَظَرٌ، قَوِیٌّ مَنِیعٌ بَصِیرٌ سَمِیعٌ [عَلِىّ ٌ حَکیمٌ] رَؤوفٌ رَحِیمٌ [عزیزٌ علیمٌ]، عَجَزَ عَنْ وَصْفِهِ مَنْ وَصَفَهُ وَ ضَلَّ عَنْ نَعْتِهِ مَنْ عَرَّفـَهُ. قَرُبَ فَبَعُدَ وَ بَعُدَ فَقَرُبَ یُجِیبُ دَعْوَةَ مَنْ یَدْعُوهُ وَ یَرْزُقُهُ وَ یَحْبُوهُ ذُو لُطْفٍ خَفِیٍّ وَ بَطْشٍ قَوِیٍّ وَ رَحْمَةٍ مُوسَِعَةٍ وَ عُقُوبَةٍ مُوجِعَةٍ. رَحْمَتُهُ جَنَّةٌ عَرِیضَةٌ مُونِقَةٌ وَ عُقُوبَتُهُ جَحِیمٌ مَمْدُودَةٌ مُوبِقَةٌ. وَ شَهـِدْتُ ببَعْثِ مُحَمَّدٍ عَبْدِهِ وَ رَسُولِهِ وَ نَبِیِّهِ وَ صَفِیِّهِ وَ حَبِیبِهِ وَ خَلِیلِهِ، بَعَثـَهُ فِی خَیْرِ عَصْرٍ وَ حِینَ فـَترَةٍ وَ کُفْرٍ، رَحْمَة ً لِعَبِیدِهِ وَ مِنَّة ً لِمَزِیدِهِ. خُتِمَ بِهِ نُبُوَّتـُهُ وَ وَضَحَتْ بِهِ حُجَّتُهُ فَوَعَظَ وَ نَصَحَ وَ بَلَّغَ وَ کَدَحَ. رَؤوفٌ بِکُلِّ مُؤْمِنٍ، رَحِیمٌ سَخِیٌّ رَضِیٌّ وَلِیٌّ زَکِیٌّ. عَلَیْهِ رَحْمَةٌ وَ تَسْلِیمٌ وَ بَرَکَةٌ وَ تَعْظِیمٌ وَ تَکْرِیمٌ مِنْ رَبٍّ غَفُورٍ رَحِیمٍ قَرِیبٍ مُجِیبٍ حَلِیمٍ. وَصَّیْتُکُمْ مَعْشَرَ مَنْ حَضَرَ، بوَصِیَّةِ رَبِّکُمْ، وَ ذَکَّرْتُکُمْ بسُنَّة ِ نَبِیِّکُمْ. فَعَلَیْکُمْ برَهْبَةٍ تُسَکِّنُ قُلُوبَکُمْ وَ خَشْیَةٍ تُذرِی دُمُوعَکُمْ وَ تَقِیَّةٍ تُنْجِیکُمْ قَبْلَ یَوْمٍ یُذهِلُکُمْ وَ یَبْتَلِیکُمْ، یَوْمَ یَفُوزُ فِیهِ مَنْ ثـَقـُلَ وَزْنُ حَسَنَتِهِ وَ خَفَّ وَزْنُ سَیِّئَتِهِ. وَ [لْتَکُن مَسألَتُکُم] مَسْأَلَةَ ذ ُلٍّ وَ خُضُوعٍ، وَ تَمَلّـُقٍ [و شُکرٍ] وَ خُشُوعٍ، وَ تَوْبَةٍ وَ نُزُوعٍ، [و نـَدَمٍ و رُجوعٍ]. وَ لْیَغْتَنِمْ کُلّ ٌمِنْکُمْ صِحَّتَهُ قَبْلَ سُقْمِهِ، وَ شَیْبَتَهُ قَبْلَ هَرَمِهِ، وَ سَعَتَهُ قَبْلَ فَقرِهِ، وَ فَرْغَتَهُ قَبْلَ شُغُلِهِ، وَ حَضَرَهُ قَبْلَ سَفَرِهِ، وَ حَیَاتَهُ قَبْلَ مَوْتِهِ، قَبْلَ یَهِنَ وَ یَهْرَمَ، وَ یَمْرَضَ وَ یَسْقَمَ، وَ یُمِلَّهُ طَبِیبُهُ وَ یُعْرِضَ عَنْهُ حَبِیبُهُ، وَ یَنْقَطِعَ عُمُرُهُ وَ یَتَغَیَّرَ عَقْلُهُ، ثُمَّ قِیلَ: “هُوَ مَوْعُوکٌ وَ جِسْمُهُ مَنْهُوکٌ!”، ثُمَّ جَدَّ فِی نَزْعٍ شَدِیدٍ، وَحَضَرَهُ کُلُّ قَرِیبٍ وَ بَعِیدٍ، فَشَخَصَ بِبَصَرِهِ وَ طَمَحَ بِنَظَرِهِ، وَ رَشَحَ جَبِینُهُ وَ سَکَنَ حَنینُهُ، وَ جَدَبَتْ نَفْسُهُ، وَ بَکَتْ عِرْسُهُ وَ حَضَرَ رَمْسُهُ، وَ یَتِمَ مِنْهُ وَلَدُهُ وَ تَفَرَّقَ عَنْهُ عَدَدُهُ، وَ فُصِمَ جَمْعُهُ وَ ذَهَبَ بَصَرُهُ وَ سَمْعُهُ، وَ جُرِّدَ وَ غُسِّلَ وَ عُرِیَ، وَ نُشِّفَ وَ سُجِّیَ، وَ بُسِطَ لَهُ وَ هُیِّئَ، وَ نُشِرَ عَلَیْهِ کَفَنُهُ وَ شُدَّ مِنْهُ ذَقَنُهُ، [وَ قُمِّصَ و عُمِّمَ، وَ لـُفَّ و وُدِّعَ وَ سُلـِّمَ]؛ وَ حُمِلَ فَوْقَ سَرِیرٍ، وَ صُلِّیَ عَلَیْهِ بِتَکْبِیرٍ، بِغَیْرِ سُجُودٍ وَ تَعْفِیرٍ، وَ نُقِلَ مِنْ دُورٍ مُزَخْرَفَةٍ وَ قُصُورٍ مُشَیَّدَةٍ وَ فُرُشٍ مُنَجَّدَةٍ وَ حُجَرٍ مُنَضَّدَةٍ، فَجُعِلَ فِی ضَرِیحٍ مَلْحُودٍ، ضَیِّقٍ مَرْصُودٍ، بِلَبِنٍ مَنْضُودٍ، مُسَقَّفٍ بِجُلْمُودٍ! وَ هِیلَ عَلَیْهِ [حَفَرُهُ] وَ حُثِیَ [عَلَیهِ] مَدَرُهُ وَ تَحَقَّقَ حَذَرُهُ وَ نُسِیَ خَبَرُهُ، وَ رَجَعَ عَنْهُ وَلِیُّهُ وَ نَدِیمُهُ، وَ نَسِیبُهُ وَ حَمِیمُهُ، وَ تَبَدَّلَ بِهِ قَرِینُهُ وَ حَبِیبُهُ، فَهُوَ حَشْوُ قَبْرٍ وَ رَهِینُ [قَفرٍ]! یَدِبُّ فِی جِسْمِهِ دُودُ قَبْرِهِ وَ یَسِیلُ صَدِیدُهُ مِنْ مَنْخَِرِهِ، وَ تَسْحَقُ تُرْبَتُهُ لَحْمَهُ، وَ یُنْشَفُ دَمُهُ وَ یُرَمُّ عَظْمُهُ، حَتَّى یَوْمِ حَشْرِهِ، [فَیُنْشَرُ] مِنْ قَبْرِهِ، وَ یُنْفَخُ فِی الصُّورِ، وَ یُدْعَى? لِحَشْرٍ وَ نُشُورٍ، فَثَمَّ بُعْثِرَتْ قُبُورٌ، وَ حُصِّلَتْ سَرِیرَةٌ فِی صُدُورٍ؛ وَ جِیءَ بِکُلِّ نَبِیٍّ وَ صِدِّیقٍ، وَ شَهِیدٍ وَ مِنْطِیقٍ، وَ [تَوَلـَّی?] لِفَصْلِ حُکْمِهِ [رَبٌّ] قَدِیرٌ، بِعَبْدِهِ خَبِیرٌ بَصِیرٌ؛ فَکَمْ [مِن] زَفرَةٍ تُضنیهِ وَ حَسْرَةٍ تُنضیهِ، فِی مَوْقِفٍ مَهِیلٍ [عَظیمٍ]، وَ مَشْهَدٍ جَلِیلٍ [جَسیمٍ]، بَیْنَ یَدَیْ مَلِکٍ [کَریمٍ]، بِکُلِّ صَغِیرَةٍ وَ کَبِیرَةٍ عَلِیمٍ؛ فَحِینَئِذٍ یُلْجِمُهُ عَرَقُهُ وَ [یَحفِزُهُ] قَلَقُهُ، فَعَبْرَتُهُ غَیْرُ مَرْحُومَةٍ وَ صَرْخَتُهُ غَیْرُ مَسْمُوعَةٍ [وَ حُجَّتـُهُ غَیرُ مَقبُولَةٍ]، وَ بَرَزَتْ صَحِیفَتُهُ وَ تَبَیَّنَتْ جَرِیرَتُهُ، [وَ نَطَقَ کُلُّ عُضوٍ مِنهُ] بِسُوءِ عَمَلِهِ، وَ شَهِدَتْ عَیْنُهُ بِنَظَرِهِ، وَ یَدُهُ بِبَطْشِهِ، وَ رِجْلُهُ بِخَطْوِهِ، وَ جِلْدُهُ بِلَمْسِهِ وَ فَرْجُهُ بِمَسِّهِ؛ وَ یُهَدِّدُهُ مُنْکَرٌ وَ نَکِیرٌ، وَ کُشِفَ [عَنهُ] حَیْثُ یَصِیرُ، فَسُلْسِلَ جِیدُهُ وَ غُلَّتْ یَدُهُ، فَسِیقَ یُسْحَبُ وَحْدَهُ، فَوَرَدَ جَهَنَّمَ [بِکَربٍ] شَدِیدٍ، وَ ظَلَّ یُعَذَّبُ فِی جَحِیمٍ، وَ یُسْقَى شَرْبَةً مِنْ حَمِیمٍ، تَشْوِی وَجْهَهُ وَ تَسْلَخُ جِلْدَهُ، [یَضرِبُهُ زَبینـَتـُهُ بِمِقمَعٍ مِن حَدیدٍ، یَعُودُ جِلدُهُ بَعدَ نَضجِهِ بِجِلدٍ جَدیدٍ]، یَسْتَغِیثُ فَیُعْرِضُ عَنْهُ خَزَنَةُ جَهَنَّمَ، وَ یَسْتَصْرِخُ فَیَلْبَثُ حُقْبَهُ بِنَدَمٍ؛ نَعُوذُ بِرَبٍّ قَدِیرٍ مِنْ شَرِّ کُلِّ مَصِیرٍ، وَ نَسْأَلُهُ عَفْوَ مَنْ رَضِیَ عَنْهُ، وَ مَغْفِرَةَ مَنْ قَبِلَ مِنْهُ؛ فَهُوَ وَلِیُّ مَسْأَلَتِی وَ مُنْجِحُ طَلِبَتِی؛ فَمَنْ زُحْزِحَ عَنْ تَعْذِیبِ رَبِّهِ جُعِلَ فِی جَنَّتِهِ بِقُرْبِهِ، وَ خُلِّدَ فِی قُصُورٍ وَ نِعَمِهِ، وَ [مُکِّنَ مِن] حُورٍ عِینٍ وَ حَفَدَةٍ [وَ طِیفَ عَلَیهِ بِکُؤُوسٍ، وَ سَکَنَ حَظیرَةً مُشَیَّدَةً وَ مَکُنَ فِردَوسَ]، وَ تَقَلَّبَ فِی نَعِیمٍ وَ سُقِیَ مِنْ تَسْنِیمٍ، [وَ شَرِبَ مِن عَینِ سَلسَبیلٍ مَمزوجَةٍ بِزَنجَبیلٍ]، مَخْتُومَةٍ بِمِسْکٍ وَ [عَبیرٍ، مُستَدیمٌ لِلحُبُورِ، مُستشعِرٌ لِلسُّرورِ، یَشرَبُ مِن خُمُورٍ، فی رَوضٍ مُشرِقٍ مُغدِقٍ، لَیسَ یَصدَعُ مَن شَرِبَهُ]، یُشْرَبُ مِنْ خَمْرٍ مَعْذُوبٍ شُرْبُهُ، لَیْسَ یُنْزَفُ لُبُّهُ؛ هَذِهِ مَنْزِلَةُ مَنْ خَشِیَ رَبَّهُ وَ حَذَّرَ نَفْسَهُ، وَ تِلْکَ عُقُوبَةُ مَنْ عَصَى مُنْشِئَهُ وَ سَوَّلَتْ لَهُ نَفْسُهُ مَعْصِیَةَ مُبْدِئِهِ؛ لَهُوَ ذَلِکَ قَوْلٌ فَصْلٌ وَ حُکْمٌ عَدْلٌ، خَیْرُ قَصَصٍ قُصَّ وَ وُعِظَ بِهِ وَ نُصَّ، تَنْزِیلٌ مِنْ حَکِیمٍ حَمِیدٍ، نَزَلَ بِهِ رُوحُ قُدُسٍ مُبینٍ، عَلى? نَبِىٍّ مُهتَدٍ مَکینٍ، صَلَّت عَلَیهِ رُسُلٌ سَفَرَةٌ مُکَرَّمُونَ بَرَرَةٌ ؛ عُذتُ بِرَبٍّ رَحیمٍ مِن شَرِّ کُلِّ رَجیمٍ، فَلْیَتَضَرَّعْ مُتَضَرِّعُکُم و لْیَبتَهـِلْ مُبتَهـِلُکُمْ، فَنَستَغفِرُ رَبَّ کُلِّ مَربُوبٍ، لی وَ لَکُمْ ». ترجمه خطبه بدون الف: «سپاسگزارم کسى را که منّتش بزرگ است، نعمتش بارش تمام دارد، کلامش کامل است، امرش نافذ، دلیلش رسا، حکمش عدل، رحمتش پیشى گرفته بر خشمش. ستایش میکنم ستایش کسیکه اقرار به پروردگاریش دارد، براى پرستش او کُرنِش میکند، رها شونده از گناهش، پذیرند? توحید و یکتائیش، پناه برنده از عذابش، آرزو دارنده از پروردگارش آمرزشى را که نجات دهد او را روزیکه سرگرم شود هر کس حتی از فرزند شیرخوار و فرزندانش. طلب یارى می کنیم از او و هدایت می خواهیم از او، به او ایمان داریم و توکل بر او می کنیم. گواهى برایش میدهم مانند گواهى بنده مخلصى که یقین دارد، او را تنها (و بدون شریک) میدانم مانند تنها دانستن بند? مؤمن صاحب یقین، او را یکتا میدانم مانند یکتا دانستن بند? اقرار کننده. براى او در مُلکش شریکى نیست، در کارهایش سَروَرى براى او نباشد. بزرگتر از اینست که کمک کار و مشاور داشته باشد [و مُنزَّه است از آنکه مثل] و یاور و همکار و مانندی داشته باشد. میداند، ولی راز بپوشاند، نهان است و خبر (از نهانی ها) مى دهد، مالک است و مسلط، نافرمانیش میشود و باز درمیگذرد، پرستش میشود و قدردانى میکند، فرمان میدهد پس دادگرانه حکم میکند، کَرامَت و نیکی میکند، فناپذیر نیست، همیشگى است، چیزى همتایش نیست، او پیش از همه چیزست، بعد از همه چیزست. پروردگاریست که تنها عزیزست، متمکّن و توانا به نیروی خودست، بزرگواری و علوّ او سبب تقدّس اوست، برتری و سُمُوّ او سبب بزرگواری و کبریای اوست، چشمی او را ادراک نکند، نگاهی بر او احاطه نکند، نیرومند و شکست ناپذیر، بینا و شنوا، [برتر و دانا]، مهربان و با رحم، [بزرگوار و آگاهست]، ناتوان از ستایش اوست هر ستایش کننده ای، گمراه شود از تعریفش کسیکه بخواهد او را معرفى کند. نزدیکست پس در عین حال دور از هرگونه ادراکست، و دور از دسترس ادراکست و در عین حال نزدیکست، پاسخ دهد دعای کسی را که او را بخواند و روزى دهد او را و بر او بخشندگی کند، صاحب لطفی است نهان از ادراک، حمله و انتقامی سخت، رحمتى گسترده، کیفرى دردآور. رحمتش بهشتی است گسترده و زیبا و پسندیده، و عقوبتش جهنمی است گسترده و هلاک کننده. گواهى میدهم به برانگیختن محمّد (صلّی الله علیه و آله) بنده و فرستاد? او و پیامبر برگزید? او و دوست و خلیل او، او را برانگیخت در بهترین زمانها، هنگام فاصل? (فـَترَت) فقدان پیامبران و (فراگیری) کفر، از روی رحمت از براى بندگانش و منت نهادن براى زیاد کردن نعمتش. به او نبوّتش پایان یافت، و به او دلیلش آشکار گشت، پس پند داد و نصیحت کرد و رساند و کوشش کرد. (پیامبریکه) به هر مؤمنى مهربان بود، رحیم، و بخشنده، و پسندیده، و دوست، و پاکیزه بود. بر او است رحمت و سلام و برکت و بزرگى و کرامت از طرف پروردگار آمرزند? مهربان و نزدیک و پاسخ دهنده و بردبار. وصیّت وسفارش میکنم شما را اى گروهی که حاضرید، بوصیّت وسفارش پروردگارتان، و یادآورى میکنم شما را به سنت و روش پیامبرتان. پس بر شما باد بر ترسى که دلهایتان را آرامش دهد و بیمى که اشکتان را جارى کند و پرهیزگاری و تقوایی که نجاتتان دهد پیش از روزی که آنروز شما را پریشان و گرفتار سازد؛ روزی که رستگار شود در آن، کسیکه سنگین است وزن کردار نیکش و سبک است وزن گناهش. و بر شما باد به درخواست کُرنِش و فروتنى، و تملّق (دوستی ورزیدن با خدا، توأم با پذیرش ذلّت در برابر او) [و سپاسگزاری] و خشوع (نرمی و تواضع در برابر خدا)، و توبه و جدایی و دوری از گناهان، [و پشیمانی و بازگشت بسوی خدا]. و باید غنیمت شمُرَد هریک از شما سلامتیش را پیش از بیماریش، جوانیش را پیش از پیریش، گشایشش را پیش از تهیدستیش، وقت فراغتش را پیش از گرفتاریش، حاضر بودنش را پیش از مسافرتش، زندگیش را پیش از مرگش، پیش از آنکه سست و پیر شود، مریض و دردمند گردد، کَسِل و خسته شود از او پزشک و طبیبش، دوستش از او دورى کند، عمرش بپایان برسد، خردش تغییر کند، بعد گفته شود که: “او بیمارست و بدنش شدیداً نحیف شده!”، سپس در بستر احتضار و جان دادنى سخت و دشوار بیفتد، دور و نزدیک پیش او حاضر شوند، پس دیده اش را با خیرگی به بالا فکنده، نگاهش را مات دوخته، چهره اش عرق کرده، ناله های دردآلودش آرام شده، و جانش در حال از دست رفتن است، همسرش میگرید، دفنش نزدیک میشود، و با مردن او فرزندانش یتیم گردند، و جمعیت اطرافیان او گسسته شوند، و بینایی و شنوایی از چشم و گوشش برود، و برهنه گردد و غسل داده شود و از هر جامه و پیرایه ای عاری گردد، و او را خشک کنند و رویش را بپوشانند، کفنش را برایش گسترده و مهیا گردانند، و تای دیگر کفن را بر روی بدنش اندازند و با آن چانه اش را ببندند (تا دهانش باز نماند)، پیراهن و عِمامه ای نیز برایش قرار داده، او را در لِفافی پیچیده اند، و نزدیکانش با او وداع نموده، بدرودش گفته اند؛ (اکنون) بر فراز تابوت حمل شود، و بر او نماز یا تکبیر بدون سجود (نماز مَیّت) بخوانند، و او را از کاخهاى زرنگار (یا شاید خانه های پر زرق و برق مدرن امروزی!!) و قصرهاى مجلّل و برافراشته (و شاید آسمانخراش ها و آپارتمان های بلند و شیک امروزی!!) و فرشهاى پر نقش و نگار، و (خانه های دارای) اطاقهای بسیار در هر گوشه وکنار، انتقال دهند به درون گوری که برایش کنده اند، که تنگست و از اطراف نیز تنگاتنگ با خشتهایی محکم بر هم چیده شده، احاطه گشته و سقفش را نیز با تخته سنگی (مانند سنگ قبرهای دارای تزیینات امروزی!!) پوشانده اند! و بر او ریخته شده [خاک قبرش]، و پاشیده شده بر او کلوخش، و مسلّم گشته ترس و هراسش، و فراموش شده خبرش. پس دوست و همدم و خویشاوند و رفیق وی از (نزد قبر) او برگردند و همنشینان و دوستانش کسانی دیگر را بجای او برگزینند. و اکنون وی درون قبر است و گرفتار [مکانی تنها و خلوت]! کرمهاى قبر در بدنش می لولند و خون و چرک بدنش از دماغش روان شود و بدنش را خاک قبر کهنه کند، و خونش بخشکد و استخوانش بپوسد، تا روز قیامت و حشرش، [پس او را از قبر بیرون آورند]، و در صور (اسرافیل) دمیده شود، و مردگان خوانده شوند براى برخاستن (از قبر) و برانگیخته شدن (بسوی حساب)، پس در این هنگام گورها زیر و رو شوند، و آشکار گردد آنچه در سینه ها است (نیّت هرکس و اسراری که خود و خدا میداند، فاش شود)؛ هر پیامبر و هر راستگو، و هر شهید و بلیغ سخنور آورده شوند (بعنوان شهود و ناظران بر محاکمه بندگان) و عهده دار قضاوت شود [پروردگار] توانائى که به بنده اش آگاه و بیناست؛ پس بسا ناله ها که اورا رنجور و زمینگیر کند، و حسرتی که فرسوده و نحیفش سازد، در جایگاهی هولناک [و با شکوه] و محلّ تجمّعی بزرگ [و شکوهمند]، در برابر پادشاهى [بزرگوار] که به کوچک و بزرگ (از کردار بندگانش) کاملاً داناست؛ پس در این هنگام، عرقش تا دهانش برسد و اضطرابش او را به تکاپو و ناآرامی وادارد؛ اشکش سبب ترحّم بر وی نشود، فریادش را کسى نشنود، [حجّت و برهانش پذیرفته نگردد]، نامه اعمالش آشکار شود، جرائمش روشن گردد، [و هر عضو بدنش بسخن آید] بر کردار بدش، پس گواهى دهد چشمش به نگاهش، دستش به ظلم و زدنش، پایش به رفتنش (بسوی حرام)، پوستش به تماسّش (به لمس حرام)، شرمگاهش به عمل یا تماسّ (حرامش)؛ او را نکیر و مُنکَر (دو فرشته عذاب) تهدید کنند، پرده اش [از او] برداشته شود هرسو که بچرخد، گردنش به زنجیر و دستش به غُل بسته گردد، و (بر روی زمین، بسوی جایگاه عذاب) کشان کشان و تنها برده شود، با [ناراحتى] سخت وارد جهنم گردد، و پیوسته در جهنم عذاب شود، از آبهاى داغ به او بنوشانند که گوشت صورتش را کباب کند و پوستش را بکـَند، [فرشت? عذاب، او را با گرزی آهنین میزند؛ پیوسته پوستش پس از پخته شدن و سوختن، دوباره از نو تنیده میشود]، پناه میخواهد ولی مأموران جهنم از او رو برگردانند، فریاد سر میدهد و توأم با پشیمانى، دورانی طولانی در جهنم درنگ میکند (و اگر کافِر باشد، در آتش دوزخ جاودان و مُخلَّد میماند)؛ پناه میبرم به پروردگار قدیر از بدى هر سرنوشتى، و از او خواهش عفو و بخشش داریم بسان (عفو و بخشش) کسانی که او از آنها راضی گردیده، و مغفرت و آمرزش میطلبیم بمثل (مغفرت و آمرزش) کسانی که (ایمان و طاعت) ایشان را پذیرفته است؛ و تنها اوست رسیدگی کننده به پُرسش من و روا کنند? خواهش من؛ پس کسى که کنار شد از عذاب پروردگارش، به قرب او در بهشتش قرار گرفته، و در کاخها و نعمتهای او جاودان مُتنعِّم است، و برخوردار از حُورُالعین (حوریان زیبا، سفیدرو، دارای چشمان درشت، سیاه و جذّاب) و فرزندانشان (به سان غلامان و خادمان بهشتی زیبا چهره) شده، [و جام های (پر از خوردنی لذیذ و نوشیدنی گوارا) پیرامونش بگردانند، و در بارگاهی باشکوه ساکن گردد و در بهشت فردوس(بوستان سرسبز خرّم) جا و مکان گیرد]، در نعمتهای سرشار بسر بَرَد و از آب چشم? تسنیم (که از بالای غرفه ها جاری است) سیراب شود، [و از چشمه “سلسبیل” (که آبی زلال و گوارا است)، آمیخته به زنجبیل (خوشبو و معطّر)] و (از کوزههاى) مُهر شده بمُشک و عَبیر (عِطرآگین) بنوشد، [که پیوسته نشاط آفرین و سرور انگیز است؛ او از نوشیدنیهایی (لذیذ) در باغی روشن، با درختانی پربار مینوشد، که هرکس از آن بنوشد، هرگز دچار سردرد (و سرگیج? ناشی از مستی) نشود]، از نوشیدنی گوارا او را چشانند که هرگز عقل و هوش وی را (به سبب مستی) نبَرَد؛ اینست درج? کسى که از پروردگارش بترسد و نفسش را بر حذر دارد، و آنست کیفر کسى که نافرمانى کند پدید آورند? خود را و نفسش براى او نافرمانى آفریننده اش را زینت دهد؛ و این سخن، تمیز دهنده (بین حقّ و باطل یا هدایت و ضَلالت) و حکمی عادلانه، و بهترین داستانیست که برای دیگران خوانده شده و بهترین موعظه و پندى که داده شده و بدان تصریح گشته، (فرمایش) قرآن است از طرف خداوند حکیم حمید، که روحی روشنگر و قدسی (روح القُدُس/ جبرئیل، از جانب خداوند) آن را بر پیامبری هدایت یافته و عالیمقام (حضرت محمّد صلّی الله علیه و آله) نازل کرده، که رسولان گرامی نیکوکار و فرستاد? خدا، بر این پیامبر درود و صلوات فرستاده اند؛ و (در پایان) پناه میبرم به پروردگاری مهربان از شرّ هر رانده شده ای (مثل شیطان)، پس باید که زاری و تضرّع و ناله و استغاثه به درگاه خدا کند هرکدام از شما که چنین میکند، و ما طلب آمرزش و بخشش میکنیم از پروردگار هر مخلوق پرورده، هم برای خودم و هم برای شما». * منابع تحقیق و تطبیق (خطبه بدون الف): بحار الأنوار، علامه محمد باقر مجلسی(ره)، طبع ایران: ج77، ص342-345، و طبع بیروت: ج74، ص340-343، حدیث شماره 28؛ کتاب الرَّوضة در مبانى اخلاق (ترجمه جلد 77 بحار الأنوار)، سید عبد الحسین رضایی، ص346-350. برگرفته از سایت : http://shahab-hedayat.persianblog.ir [ سه شنبه 95/4/8 ] [ 1:3 عصر ] [ محمد اعظمی ]
[ نظرات () ]
امروز 95/02/30 دومین سالگرد روز ملی جمعیت است . سال 93 بود که رهبر معظم انقلاب سیاستهای کلی جمعیت را به روسای رقوای سه گانه ابلاغ نمودند . امروز در حالی دومین سالگرد این روز گرامی داشته می شود که هنوز موسسات فرهنگی ما از جمله رسانه ها و خصوصا رسانه ملی اقدام در خور توجهی انجام نداده اند . هنوز در فیلم ها و سریالها خانواده های تک فرزند و با جمعیت کم خود نمایی میکنند . گویا غافلیم از این حقیقت که ایران جزو 10 کشوری است که به سرعت به سمت پیر شدن جمعیت پیش می رود . از آنجا که متاسفانه منبع بسیاری از سخنان علمی ما از غرب گرفته می شود به یک ضرب المثل رایج انگلیسی اشاره می کنم که : ( باید سه فرزند داشته باشی . یکی برای حوادث ، یکی برای خودش و یکی هم برای خودت ) [ پنج شنبه 95/2/30 ] [ 12:4 عصر ] [ محمد اعظمی ]
[ نظرات () ]
|
||
[ قالب وبلاگ : ایران اسکین ] [ Weblog Themes By : iran skin] |